مکالمه تلفنی دو دختر دم بخت یکی ۳۱ ساله و دیگری ۳۳ ساله

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->--> -->-->-->-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->-->-->-->-->-->-->
-->-->--> -->-->--> -->-->--> -->-->-->-->-->--> -->-->-->-->-->-->-->

جاوا اسكریپت

-->-->-->-->-->-->--> صدایاب

Powered by : قالب و كدهاي جاوا: قالبسرا

مکالمه تلفنی دو دختر دم بخت یکی ۳۱ ساله و دیگری ۳۳ ساله

نازیلا ۳۳ ساله: خب می گفتی…

بهاره ۳۱ ساله: آره دیگه…بعد بهش گفتم شما برای من ماشین هم می‌خرین؟

- خب چی گفت؟

- وای خدا…دیونه‌ام کرد…دلت بسوزه!

- خب حالا بگو!

- گفت همین پرایدی که دارم رو به نامت می زنم.

- خوش به حالت. البته اون پسره که گفتم گیر داده هرچی می‌گم می‌خوام ادامه تحصیل بدم، ول کن نیست…

- خب؟

- فکر می‌کنی شغلش چیه؟

- نمی‌دونم.

- فوق لیسانس مکانیک داره و تو کار خرید و فروش پرایده.

- او…له له! شاماهی گرفتی ناقلا!

- البته من می‌خوام ادامه تحصیل بدم‌ها…راستی تو هم مراقب باش، سروناز رو که یادت هست، داماد تو زرد از آب در اومد کلا همه چی بهم خورد.

- وا…چرا آخه؟ اون که می گفت پسره حرف نداره.

- گور به گور شده گفته بود دو تا پراید داره، یکی سفید، یکی آلبالویی…معلوم شد دروغ گفته. مزدا تیری داشته.

- مرده شور شو ببرن. این پسرا همه‌شون حقه بازن.

- آره عزیزم. تو مراقب باش. بفرست دم خونه و محله و محل کارش تحقیق کنن، دروغگو در نیاد…

کلاس پزشکان دبیرستان شهید بهرام نیا فسا...
ما را در سایت کلاس پزشکان دبیرستان شهید بهرام نیا فسا دنبال می کنید

برچسب : مکالمه تلفنی دو دختر دم بخت یکی ۳۱ ساله و دیگری ۳۳ ساله, نویسنده : محمد قنبرزاده pezeshkanclassroom بازدید : 353 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1391 ساعت: 23:40