شعری از آرمان جمالی

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->--> -->-->-->-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->-->-->-->-->-->-->
-->-->--> -->-->--> -->-->--> -->-->-->-->-->--> -->-->-->-->-->-->-->

جاوا اسكریپت

-->-->-->-->-->-->--> صدایاب

Powered by : قالب و كدهاي جاوا: قالبسرا


بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!

کلاس پزشکان دبیرستان شهید بهرام نیا فسا...
ما را در سایت کلاس پزشکان دبیرستان شهید بهرام نیا فسا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد قنبرزاده pezeshkanclassroom بازدید : 485 تاريخ : شنبه 19 اسفند 1391 ساعت: 22:13